قول می‌دهم با خواندن این نوشتار داستان لو نرود بلکه نگاه‌تان به فیلم دقیق‌تر شود. سرخ‌پوست شخصیت خاصی است که توسط جامعه برچسب خورده است. توسط اهالی و همسایگان محل زندگی‌اش، توسط دوستان‌اش و توسط نظام قانون‌گذاری آن زمان. پوست اولین نشانه‌ای است که ما بر اساس آن به آدم‌ها برچسب می‌زنیم. اما در این فیلم نشانه‌ای آشکار از این ماجرا مشاهده نمی‌کنید. سرخ‌پوست در تلاش است که خود را از برچسب‌ها نجات دهد ولی یکی از نمایندگان قانون تلاش وی را مختل می‌کند. مددکاری پیدا می‌شود که تلاش‌اش در راستای حذف این برچسب است. برچسب ارتکاب قتل و البته نتیجه آن یعنی اعدام. مددکار ابتدا از مسیرهای قانونی تلاش‌هایش را کرده است ولی بی‌نتیجه‌بودن آن باعث می‌شود، از راه‌های غیرقانونی وارد عمل شود.

برای اینکه بهتر بتوانیم این ماجرا را دنبال کنیم باید از حواشی‌ای دیگر همچون فضای تکنولوژی و فضاهای قابل کنترل دور شویم. این است که فیلم پنجاه سال پیش رخ می‌دهد. زمانی که برچسب‌های اجتماعی بدون کمک فناوری عمل می‌کند. زندان جالب‌ترین جایی است که با فهم درد آن می‌توانیم با سرخ‌پوست همراه شویم و ما هم به او کمک کنیم. دشمن زندان‌بان و دوست مددکار و سرخ‌پوست می‌شویم. کارگردان یک پرسش توصیفی و یک پرسش فرایندی را پیش روی ما می‌گذارد تا این نگاه را دقیق‌تر داشته باشیم. ما را با حال و هوای زندان آشنا می‌کند. با روابط اجتماعی حاکم بر عناصر و نقش‌ها، با ساختار و کالبد زندان و با رویه‌های حاکم بر قوانین. همچنین پرسش فرایندی را باید در شخصیت زندان‌بان دنبال کنیم. فردی که از قانون سخت به عاطفه نرم تغییر شخصیت می‌دهد. البته تغییر شخصیت و خلق شخصیت جدید نیست، بلکه جوانب پنهان شخصیت وی را می‌بینم.

بازجامعه‌پذیری در فیلم و در فضای زندان، برای زندان‌ّبان رخ می‌دهد و وی با کمک مددکار، نگاه همکاران، تحمل کالبد زندان و البته توضیحات مردم و خانواده کم‌کم مردی می‌شود با عاطفه. مردی که در تلاش است زندانی فراری یعنی سرخ‌پوست را پیدا کند، اکنون در تلاش است که به طریقی که برای‌اش کمترین مشکل را داشته باشد به وی کمک کند. زندان و فرودگاه در دو روی یک پیوستاراند، عشق و زندان، آزادی و زندان، چوبه دار و فرار، مددکار و زندان‌بان، اخلاق و قانون و چندین دوگانگی دیگر، در فیلم به خوبی مخاطب را در مقامی قرار می‌دهد که وی تعیین کند که چه نقشی را در این ماجرا خواهد داشت.

محیط زندان، محیط خاصی است، خروج یک پیچ از آن نیازمند تأییدها و صورت‌جلسه‌هاست و اینکه یک زندانی بتواند فرار کند، مسئله کوچکی نیست. پس کارگردان به خوبی توانسته است ماجرایی را بسازد که به ما بفهماند با عشق و محبت هم می‌توان جهنم را اداره کرد. قانون و حساب و کتاب به تنهایی نمی‌تواند حاکم باشد. قانون باید با عشق همراه باشد، بدون عشق و بدون محبت نمی‌توان تمامی دریچه‌های گریز از قانون را بست و بالاخره افراد از این چارچوب فرار خواهند کرد. کارگردان ثابت می‌کند که باید قبول کنیم قوانین‌مان همگی به درستی خلق نشده و به درستی نیز فهم و اجرا نمی‌شوند، پس در کنار آن بعد عاطفی را هم دخیل کنیم.

فیلمی که اگرچه ضعف‌های کوچکی دارد ولی داستان، موسیقی و فیلم‌برداری‌اش نسبت به فیلم‌های ایرانی بی‌نظیر است. حتماً از تماشای آن لذت می‌برید. دوست دارید که انتهای داستان به شما سپرده شود ولی اینگونه نمی‌شود. دوست دارید ماجرا در داخل زندان حل شود ولی نمی‌شود. زندان باید خراب شود تا قبول کنیم که انتهای داستان در خارج از آن است. قبول کنیم که زندان توان حل مشکلات‌اش را به تنهایی ندارد و ما مردم، مددکاران و جامعه می‌توانیم به آن کمک کنیم. امیدوارم از تماشای این فیلم لذت ببرید.

حمید مسعودی؛ جامعه‌شناس و منتقد اجتماعی فیلم

تحلیل اجتماعی فیلم سرخ‌پوست

تحلیل اجتماعی فیلم سرخ‌پوست

تحلیل اجتماعی فیلم کفرناحوم

کنیم ,زندان ,فیلم ,سرخ‌پوست ,شخصیت ,وی ,است که ,قبول کنیم ,تلاش است ,در تلاش ,عشق و

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

واضح | پورتال خبری و سبک زندگی خرید هدیه مطالب اینترنتی سفارشات خدمات گرافیکی delneveshte75 نقش هنر عکـــــــــــس خفن علمی مطالب اینترنتی سفته و مسائل کاربردی آن